چندلطیفه
« معمای عجیب »
به غضنفر میگن یک معما بگو . میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درختو ؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه . میگه : نمیدونم ، حالا بگو چیه ؟ غضنفر میگه : بخاری ! یارو کَف میکنه ، میگه : باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم میکنه ؟ غضنفر میگه : بخاری خودمه دوست دارم بذارمش بالای درخت
« بچه دوقلو »
زنِ غضنفر دو قلو میزاد ، غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه ، به یارو میگه : حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم !
« سقوط »
غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون میپره پایین . به طبقه پنجاهم که میرسه میگه : خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت !
« میله اتوبوس »
غضنفر سرش میخوره به میله وسط اتوبوس ، جا به جا ولو میشه کف اتوبوس . بعد از چند لحظه ، چشماشو باز میکنه میبینه ملتی که واستادن بالا سرش میله رو گرفتند . میگه : ولش کنین ببینم چی میگه !
« بنفش »
از غضنفر میپرسن بنفش چه رنگیه ؟ میگه : قرمز دیدی ؟! آبیش !