داستانک

انسان درویشی به اشتباه توسط فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .

پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید :

جاسوس می فرستید به جهنم!؟

از روزی که این آدم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است

و جهنمیان را هدایت می کند و...

حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است:

با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی

خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند...

 



[ دوشنبه 93/2/15 ] [ 10:40 صبح ] [ اسماعیل اسلامی باباحیدری ]

شعر

امشب کسی برای تو سجاده وا نکرد

بغضی ترک خورده گلویی صدا نکرد

انگار ما بدون ظهور تو راحتیم

وقتی کسی برای ظهورت دعا نکرد

 

تعجیل در امر فرج صاحب الزمان صلوات 



لطفا برای هر کپی برداری یه صلوات بفرستید
چشم وا کن احد آیینه دیگر شد و رفت
دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت
آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد
با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد.....





[ چهارشنبه 93/2/10 ] [ 12:19 عصر ] [ اسماعیل اسلامی باباحیدری ]

خدا

خدایا!!
گاهی...خسته می شوم از این همه درد
گاهی...دستهایم تنهایند
اشکهایم دیگر راهشان را گم کرده اند
همان لحظه هایی که می گریم از بی کسی ام
از این که شانه های کسی نیست که تکیه گاه اشک های بی پناهم شود
همان لحظه هایی که تو را کم دارم
خوب می دانم که ...
    تنها دست مهربان توست که اشکهایم را پاک می کند...
   پس...
        هیچوقت....
                    از من نرنج...

خـــدای خــــوبــــم...!!


خطا از مــن است...!!

می دانـــــــم...!!

از من که سالهاست گفته ام...!!

* ایاک نعبد *...!!...

اما به دیگران هم دلسپرده ام...!!

... از مـن که سالهاست گفته ام...!!

* ایاک نستعین*...!!

اما به دیگران هم تکیه کرده ام...!!

اما رهایــم نـــکن...!!

بیش از همیــــشه دلتنــــــگم...!!

به انــــدازه ی تمـــام روزهای نبــــودنم...!



[ سه شنبه 93/2/2 ] [ 12:53 عصر ] [ اسماعیل اسلامی باباحیدری ]

مطالب

دوست عزیز

بیشتر اطلاعات ومطالب را در آرشیو بایگانی مطالب کنار صحفه جستجو کنید



[ یکشنبه 93/1/17 ] [ 1:7 عصر ] [ اسماعیل اسلامی باباحیدری ]

ایت الله مدنی در نجف

آیت الله مدنی (ره) این داستان را نقل می کند:

گویند در نجف روز عاشورا همه علما برای عزاداری به بیرون می آمدند و دسته های عراداری در حال حرکت بودند ، ناگهان دیدند علامه حلی (ره) عمامه و نعلین خود را در آوردند و به سمت یکی از دسته ها که تویرج نام داشت دوید.
بعد از این واقعه از علامه پرسیدند: چرا شما یکدفعه این کار را کردید؟ علامه گفت : دیدم وجود مقدس امام زمان (عج) در وسط دسته بدون عمامه و نعلین در حال عزاداری است. علامه می گوید: .قتی این حالت حضرت را دیدم به خود اجازه ندادم با عمامه و نعلین عزاداری کنم و عمامه و نعلین را در آوردم و به طرف آن دسته ایی که امام زمان (عج) در آن در حال عزاداری بود دویدم.

** هم اکنون می گویند اکثر علما در نجف در دسته ایی که علامه حلی و امام زمان (عج) بودند عزاداری می کردند 


[ یکشنبه 93/1/17 ] [ 12:56 عصر ] [ اسماعیل اسلامی باباحیدری ]

لطیفه

بنده خدا خسیس قله اورست رو فتح می‌کنه، ازش می‌پرسن: انگیزه‌ات چی بود؟ میگه: خدا خفه‌اش کنه اونی رو که گفت: اون بالا نذری میدن !!

 

خنده بنده خدا خسیس سوار تاکسی میشه. موقع پیاده شدن راننده بهش میگه: پول خرد ندارم. بنده خدا خسیس میگه: به جاش برام بوق بزن!

 

لبخند یک بنده خدا خسیس میمره رو قبرش مینویسن من مردم ولی مغازه باز است !

به یکی می گن: چرا زن گرفتی؟ میگه: راستش دیدیم تو زندگی هیچی نشدیم، لااقل داماد بشیم!

می دونین چرا خانم ها کمتر فوتبال بازی می کنن؟ چون کمتر پیش میاد که یازده تا خانم راضی بشن که هم زمان یه جور لباس بپوشن!



[ سه شنبه 92/11/8 ] [ 11:8 صبح ] [ اسماعیل اسلامی باباحیدری ]

سی یا30

[ پنج شنبه 92/10/26 ] [ 8:9 صبح ] [ اسماعیل اسلامی باباحیدری ]